سپینې سپینې--- پوست کنده

سپینې سپینې--- به ویب بلاګ پوست کنده خوش آمدید

سپینې سپینې--- پوست کنده

سپینې سپینې--- به ویب بلاګ پوست کنده خوش آمدید

مولانا جلالدین پنجشیری است


 

پان تانکیست ها می گویند که مولی جلا لدین بانجان رومی شاعر بلند آوازه زبان پارسی گو- یش پنجشیری که تمام جهان به آن افتخار می کند ، از اوزبیک های بلخ بود . اینک ، نوشتاری از یک دل پاره خر آسانی را به شما پیشکش می کنیم که پنچری بودن مولی و بانجان رومی را اثبات کرده است. مهربانی کنید ، این نبشته را بخوانید و به دیگران بفرستید . با سپاس . ساجق میدیا .

 مولانا پنجشیری است، فقط چند روزی در طفولیت در بلخ خاک بازی کرده است

حضرت ملی جلا لدین بلخی بانجان رومی در استان عنابه یا مرکز (پنچیر باستان) که فعلا مربوط مملکت افغانستان می‌باشد تولد یافته و زبان مادری‌اش پنچیری و زبان دومی‌ اش دری بوده طوریکه در پنچیر همه پنچیری زبانان به عین شکل زبان دومی‌شان دری می‌باشد اما به گو – یش خیلی ثقیل و زننده صحبت مینمایند و مادر را مومه میگن و پدر را داده و همسایه مهربان شان را که در کارهای خانگی پدر فامیل کمک (( حیاتی !)) می کنند اموک. ملی بانجان رومی در سن 6 سالگی چلی مسجد بود و با مامه و داده اش  سلطان ‌السقوین از طریق کوتل خاواک به خیرخانه امروزی هجرت نموده است و در بلخ در دکان بقالی و عطاری شیخ فرید الدین چوتار ملاقی شده و مورد التفات جنسی قرار گرفت و تمام علاقه که لینک های آن فعلاً به تعداد زیاد در یوتیوب موجود می باشد . کافی است که در گوگل تایپ کنید : بچه بازی
رومی  در خانۀ خود با دستمال چهارخانه پنچیری و کلاه پکول پشم بزی آلوچک میخورد و برعلاوه زبان های هفت هزار ساله فارسی، دری و پنجشیری زبان تاجیکی را طوریکه از اشعار او برمی ‌آید بحد عالی می ‌دانسته و وی اشعار ترکی بسیار دارد او میگو:

ترکان مرا  ترکی کند
این تاجیکک پستی کند
گر من بگویم یک و دو
ساجق دهان سستی کند

گویا تنها لحظۀ تاجیکی گوی‌های او شعر سرودن وی است وبس. اگر او از بلخ می ‌بود و یا به بلخ تعلق می‌داشت چرا مانند مالم صاحب عطا در قالین فروشی های مزار شریف حیات بسر نبرد؟ و معلوم است که او پنچیری بوده و با ترکان ترکیه احساس آرامش و قومیت و هم‌زبانی نمی‌نموده است. حضرت ملی رومی پنچیری بودن خود را اینطور ثابت می‌نماید و پاسخ این سوال را که مولانای رومی از کجا است از خود او بپرسیم.

گفتم ز کجایی تو، تسخر زد و گفتا: جرت!
نیمیم ز بازارک ، نیمیم زعنابه

و باز در بیت زیر تأکید می ‌نماید که او یک پنچیری است و طوریکه پنچیری ها گوشت بز را خام می‌خورند و می‌ فرماید که من پنچیری هستم و در گوشت خوری ، نیم خام می‌باشم

گوشت بز را میخورم من نیم خام
از حکیم حیدری بشنو تمام

بیت بالا بصورت خاص حکم می‌نماید مولانا به پنچیری بودن خود هم اعتراف و هم افتخار می‌نماید. نوشتن و یا سرودن شعر بزبان تاجیکی این معنی را نمی ‌دهد که باید نویسنده و یا شاعر فارسی زبان باشد و آن هم از بلخ. استاد نظری پریانی ، خاقانی خردوانی، نظامی گنجوی کنجکاوی ، الخارزمی خارشتی، شمس تبریزی یا اندیوال شبانه عالی مولانا، حضرت ابوالملاقی بیدل، ابوریحان الدرونی بیرونی ، شیخ محمود شب بستری، ابوعلی سینا بخارایی یا نخارایی، زیب‌النسا اندام مخفی، میرزا اسدالله خان مغلوب، حضرت امیر خسرو اسهالی دهلوی فرخی چیستانی و صدهای دیگر مثل کاندید اکادمسین غلام دستگیر خان پنچشیری بودند که بزبان تاجکی آب حیات بشمار رفته و ستون فقرات ادبیات تاجککی را تشکیل داده‌اند و تعداد زیاد اینها بشمول مارشال صایب (( خوش بینی )) به چندین زبان فارسی دری ترکی و تاجککی شعر سروده‌اند و باید بدانید اشعار آبدار و ملکوتی مارشال صایب خوش بینی هم به ترکی و هم بفارسی مقام ارجمند و عالی دارد.

جناب روده کی سمرقندی و کمر چنگی  شما مثل حیدری وجودی ریش لرزانک واری به عوض آنکه اندرز و پند خداوندگار بلخ را بپذیرید، برعلیه آن اقدام کرده‌اید. حضرت مولانا می‌فرماید...

تو برای پنچری ها آمدی
نی برای خرگری ها آمدی

سلطان فهیم مارشالی ، پنچیریان عالی‌مقام ترکستان هرات و هند و افریقای جنوبی ، ماکیان های بازارکیان ، وغیره همه پنچیری بودند که ازخوان نعمت آنها، زبان هفت هزار سساله آریائی خر آسانی به آسانی  رونق یافته است، شهنامه شورای نظاری بد ربا رفخر پنچیر آمر ریش بزی احمق شاه مسعود ثانی معظم سروده شده است و آمر صاحب برای فرد یوثی مستمری از زمرد و لاجورد می‌داد تا مسعود نامه را تهیه کند. درشرفنامه خواجه گل بیادر و دیباچه‌هایی که در دو نسخه از دیوان خواجه برام الدین ربانی ، ساخته و پرداخته دوره سلطنت سلطان السقوین بیقرار دیده می‌شود.

 جناب کاکا آصف باختریانی یکی از صنعت گران دستکول فروشی پوست بز در افغانستان، در محفلی سخنرانی داشتند، یکی از حاضران از وی پرسیده است که شما بسیار زیاد صحبت می‌کنید، ایقه پر گفتن را از کی و در کجا آموخته ‌ا‌ید؟ کاکا آصف در پاسخ فرموده‌اند: این را از مادر کلانم کوکو شرین و پدر کلانم اغه لاله مجید مشهور به مجید چونته در زادگاه خودم پنچیرشریف آموخته ام. صفحه 12 شماره 713 جریده ناامید قوی گوشان

با آمدن شورای نظار در پنچیر ، زبان پنچیری زبان مذهبی و ادبی تمام مصرف کننده گان ملی و بانجان رومی قبول گردید چنانچه علمای بزرگ پنچیر چون امام خواجه اسمعیل بازارکی ، امام تره چی پکول پوش، امام ابوللندر و امام ابو جلندر و ابوعلی گدا مست، ابوریحان پناه ، امام قره بیگ ، امام قفال معنوی انتخاباتی و صدهای دیگر تألیفات خود را بزبان پنچیری نوشتند، اگر قرار باشد که دانشمندان یک مملکت به یکی از زبان‌ها تألیفات می‌نماید پس آنها به آن زبان و قوم متعلق باشند، علمای بزرگ فوق‌الذکر پنچیر به زبان پنچیری تألیفات نموده‌اند پس ما آنها را به قرار فورمول فیساغورس جمیعتی و شورای نظاری شمرده نشوند؟؟

یکی از دانشمندان محترم بنام لاغری حیدری وجودی ریش لرزانک در صفحه 39 شماره 707 هفته‌ نا‌مه ناامید قوی گوشان دربارۀ نفوذ پنچیری بالای زبان خر آسانی چنین می‌ نگارد: لسان دری مثل تعداد زیادی از السنه هفت هزار ساله در جهان، ما یملک فرهنگی ممثل هویت مملکت و ملت مشخص است ، و این لسان زیبا نتیجه سهم ‌گیری تمام قوماندانان و سرگروپ های شورای نظار در طول پنج سال حکومت برام الدین ربانی و محترمه بی بی فضیلت جان بالای خیرخانه و ناحیه ده می ‌باشد، خصوصأ اقوام پنچرمین الاصل مارشال نژاد پنچیر مرکزی، جنوب و جنوب غربی سهم بارز داشته‌ اند.

با در نظردادشت دلایل محکم فوق دیگه کس اگه نر است بالای حضرت ملی بانجان رومی ادعای ملکیت کند!

 با احترام پکولیست شما : شیخ شب بستری و روز خاکستر نشین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد